داریم میریم واسه قرارداد خونه
بتن ریزی داشتیم که اونم واسه خودش داستانی داشت. یه سری محاسباتمون درست از آب در نیومد کلا امروز همه چی عجیب بود.
امروز تو واحد تصفیه خانه که دیواراش در حال ساخته و میلگردهاش تازه بسته شده رفتیم واسه نقشه برداری که ناگهان پام به دوربین خورد و همه چی رو پروند. دوباره از اول نقشه برداری کردیم. قیافه مهندس "ف" خیلی دیدنی بود. از عصبانیت داشت می ترکید. اما هیچی نگفت
امتحانا تموم شد. تعطیلات تابستان ما عملاً شروع شد
پایان ترم "مقاومت مصالح1" ختم بخیر شد.