روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

پیاده روی تلخ

"سلیمان" خان اینقدر کنکور خونده که دیگه نا نداره ساعت 12 نصفه شب میاد و پیشنهاد پیاده روی میده و ما هم قبول می کنیم و چای به راه می کنیم و می بریم بیرون پیاده روی می کنیم و می خواییم تو هوای خیلی خنک شبانه چای بخوریم که گرم شیم و متوجه میشیم دوست باهوشمون قند رو فراموش کرده...تلخ صرف شد.
نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 ساعت 00:20

سلام آقا میلاد شما بعد از این که 3 بار کنکور دادی و پزشکی قبول نشدی چطوری با این موضوع کنار اومدی من امسال درست 5 نفر به من مونده بود که رشته ی مورد علا قمو قبول بشم که نشد داغون شدم رو حیمو از دست داده بودم کارم شده بود گریه کردن خیلی سخت بود خیلی فکر کردم خیلی با خدا درد ودل کردم خیلی افسوس خوردم از اطرافیانم که تو رشته های خوب درس میخوندم بیزار بودم تا این که تصمیم گرفتم یه بار دیگه کنکور بدم حالا خیلی میترسم از این که اگه یه بار دیگه شکست بخورم چیکار کنم سال قبل حداقل غصه رو خودم تنهایی به دوش نمیکشیدم مامان وبابا هم کمک میکردن ولی امسال مخفیانه کنکور میدم خیلی نحت فشارم شما بگین من چیکار کنم

سلام؛
کی گفته من کنار اومدم؟! جنگیدن تا آخرین لحظه ای که توانش هست، به امید هدفی که تو ذهن دارید ارزش داره. تنها کاری که می تونید انجام بدید اینه که به خودتون ایمان داشته باشید. امیدوارم موفق بشید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد