با هزار و یک بدبختی سربازی که ماشین سپاه رو آورده بود تو دانشگاه راضی کردیم ماشینو بهمون بده تو سایت دانشگاه یه چرخی بزنیم اساتید و دوستان بیشتر حساب کنن رو هیکل ورزشی مون خدایش خیلی حال داد. مهندس "ک" خیلی جالب بود
"سن خانوما رو نباید پرسید" خیلی از ما شنیدم و اینکه چقدر خانوما رو این قضیه حساس هستن. امروز مهندس "م" که داشتن در مورد تاریخچه وقوع زلزله توضیح مختصری می دادن، سن تقریبی بچه ها رو گفت که با مخالفت شدید خانوما مواجه شد و ...
امروز تو آزمایشگاه "مکانیک خاک" یه حرکت جالب اومدم نمیشه اینجا جار زد جنبه حیثیتی داره فارغ شدم حتماً می گم ماجرا چی بوده
رعد و برق های فوق شدید امروز سر کلاس "سازه های بتن آرمه1" خیلی حاشیه ساز شد...
یکیش سوتی یکی از دوستان خالی بند بود که وسط تدریس استاد پای پنجره نشسته بود و گفت: "استاد، ماشاالله"
کلاس منفجر شد...
استاد "ن" می فرمایند: " دانشجوهای عزیزم؛ جلسه بعد حتماً حتماً جدول اشتایل همراهتون باشه لازم داریم." اون وقت یکی دستشو بلند میکنه میگه: " مهندس جدول مندلیف هم قبوله؟!!!"
من هلاک جنبه ی استادم بخدا
امشب دور همی با دو سه تا از دوستان بازی لذت بخشی تو خونه انجام دادیم و موجبات خنده ی خود را فرهم ساختیم.
میگن خیلی نخند بد میاری؛ آخر سر دیناممون خراب شد و بی آب موندیم.
تربیت بدنی امروز خیلی حال داد. هیچ کار خاصی نکردیم. رفتم تو سالن بدنسازی نشسته بودیم حرف میزدیم با بچه ها استاد درو باز کرد اومد تو منم الکی یه شروع کردم به وزنه زدن که نفهمه داریم گپ میزنیم، برگشته بهم میگه خسته نباشی پهلوون مواظب باش خودتو خفه نکنی! یکی بیاد کار با این دستگاه رو یادش بده