امروز عصر برخواهم گشت. شنبه اول وقت کلاس "مقاومت مصالح 1" دارم
به یاد دو سال پیش شبای ماه رمضون؛ بیداری و وب گردی. می دونم اینم هیچ ربطی به عنوان وبلاگ نداشت
شاید اینی که می خوام بنویسم هیچ ربطی به عنوان وبلاگم نداشته باشه و یه صددرصد جورایی غیر مرتبط. دیشب من و "الف" اتفاقی "و" رو دیدیم؛ داشتیم خوش و بش می کردیم که گازشو گرفت رفت؛ مام یه نقشه توپ واسه اش کشیدیم و رفتیم دنبالش و سوارش کردیم بردیمش یه جای پَرت و به بهونه ی خوردن بلال پیادش کردیم و قالش گذاشتیم این باشه که دیگه مارو دست نندازه
فک می کنم تا رسیدن آژانس یه نیم ساعتی فرصت داشته فحش کاریمون کنه.
اینجاب یک مهندس دانشجوی کارشناسی پیوسته عمران، ترم دومم رو در این تاریخ تموم کردم. امروز آخرین امتحان بود به اتفاق دو تا از دوستان به خونه برگشتیم.
24 ساعت دیگه ترم دومم تموم میشه
ختم بخیر نشد هیچ مجبور شدم حذفش کنم
خدایا ختم بخیر شه این یکی