با هزار و یک بدبختی سربازی که ماشین سپاه رو آورده بود تو دانشگاه راضی کردیم ماشینو بهمون بده تو سایت دانشگاه یه چرخی بزنیم اساتید و دوستان بیشتر حساب کنن رو هیکل ورزشی مون خدایش خیلی حال داد. مهندس "ک" خیلی جالب بود
"سن خانوما رو نباید پرسید" خیلی از ما شنیدم و اینکه چقدر خانوما رو این قضیه حساس هستن. امروز مهندس "م" که داشتن در مورد تاریخچه وقوع زلزله توضیح مختصری می دادن، سن تقریبی بچه ها رو گفت که با مخالفت شدید خانوما مواجه شد و ...
بازم کلاس و درس و دانشگاه شروع شد سخته خدایش
سال نو مبارک
امروز تو آزمایشگاه "مکانیک خاک" یه حرکت جالب اومدم نمیشه اینجا جار زد جنبه حیثیتی داره فارغ شدم حتماً می گم ماجرا چی بوده
داریم میریم اهواز، راهیان نور. واسه سلامتی مون دعا کنین