روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

آواره شدیم

خونه رو گفتن باید تخلیه کنیم. کاملاً یهویی و بدون اطلاع قبلی. یه هفته فرصت داریم بریم دنبال خونه خدایا خودت کمکمون کن.

مزدا با پلاک نظامی

با هزار و یک بدبختی سربازی که ماشین سپاه رو آورده بود تو دانشگاه راضی کردیم ماشینو بهمون بده تو سایت دانشگاه یه چرخی بزنیم اساتید و دوستان بیشتر حساب کنن رو هیکل ورزشی مون خدایش خیلی حال داد. مهندس "ک" خیلی جالب بود

سن خانوما

"سن خانوما رو نباید پرسید" خیلی از ما شنیدم و اینکه چقدر خانوما رو این قضیه حساس هستن. امروز مهندس "م" که داشتن در مورد تاریخچه وقوع زلزله توضیح مختصری می دادن، سن تقریبی بچه ها رو گفت که با مخالفت شدید خانوما مواجه شد و ...

بازم شروع شد...

بازم کلاس و درس و دانشگاه شروع شد سخته خدایش