روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

سالی که نکوست...

امروز صبح رفتم با دانشگاه و محوطه اش که تو یه شهر دیگه اس آشنا بشم و آمار مدارک و زمان ثبت نام رو بگیرم. دانشگاهش خوبه و اما یه مشکلی داره اونم اینه که به دانشجویان برادر خوابگاه نمیدن. یعنی مجبوریم مسیر 200 کیلومتر رو هر روزی که کلاس داریم، برم و بیام؛ یا فوق اینه که هم خونه پیدا می کنیم و خونه می گیریم. هزینه اش که سر به فلک می کشه امیدوارم اینطور نباشه که میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست حالا لماذا؟ بیکاز وقتی که داشتم بر می گشتم بنا به دلایل گنگ و نا مفهومی جریمه شدم! به سرهنگه میگم تخلفم چی بوده، میگه سرعت غیر مجاز. جالب اینجاست که بزرگراه بوده و محدوده سرعتی خاصی هم نداشته من 95 تا رفتم! و دقیقاً یه سواری پژو جلو من داشت با همون سرعت می رفت ولی با اون کاری نداشت! یعنی یه جورایی یه بام و دو هوا سرهنگه هم انگار از دماغ فیل افتاده بود. بعد اینکه کلی خواهش تمنا کردم و این گردن مبارک رو کج کردم 40 هزار تومن ناقابل اونم به قول خودش با تخفیف نوشت برام...حالم بده من تا حالا جریمه نشده بودم.
نظرات 1 + ارسال نظر
niki دوشنبه 24 شهریور 1393 ساعت 21:19 http://sjandlove1.mihanblog.com

حالا جریمه شدی باید خوشحال باشی که یه تجربه ی جدید به دست اوردی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد