روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

انصراف از دانشگاه پیام نور 2

صبح زود رفتم دانشگاه آقای "امور دانشجویی" اتاق خودشونو قفل زده بودن با دوستان "کارشناس آموزش" گپ میزدن. پیداشون کردم و برگه ها رو برام امضاء زدن. رفتم یه امضاء از آقای "امور مالی" بگیرم که گفتن این که مهر و امضاء سرپرست دانشگاه رو میخواد و ایشون هم تشریف ندارن یکشنبه برمیگرن. من که دیگه داشتم منفجر می شدم گفتم راهی نداره حالا؟ ایشونم با خنده گفتن پس من اینجا چی کارم؟ خودم تو غیاب آقای "سرپرست" می تونم مهر و امضاء بزنم. فرم تسویه رو پرینت گرفت و گفتن 10 هزار تومن از دانشگاه طلبکارید و باید یه شماره حساب بانک ملت بدی و پولو بعد 4-5 ماه واریز میکنیم. منم دیدم کارم فوری و فوتی و 20 تومن واسه ام آب می خوره بخوام تو بانک ملت حساب باز کنم به ناچار گفتم نمیخوام واسه خودتون فقط کارامو زودتر راه بندازید باید برم یه شهر دیگه واسه ثبت نام کارامو راست و ریست کردن اما وقتی رفتم نظام وظیفه واسه لغو معافیت تحصیلی و صدور مجوز ثبت نام رشته جدید آقای "کاربرشون" جیم زده بودن!!! گفتن سه شنبه بر میگرده حالا شما برید دانشگاه *** تعهد بیدن شماره رو ثبت نام موقت کنه تا سه شنبه؛ رفتیم *** که نگهبان دانشگاه گفت تعطیل می باشد.

منم مثل آدم سرمو انداختم پایین و برگشتم. تا شنبه باید منتظر بمونم. هم وقتمو گرفتن هم پولمووو.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد