روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

یک روز مانده به اولین امتحان

نزدیکای ساعت 2 بعدازظهر بود که خونه رو به مقصد *** ترک کردم؛ حول و حوش ساعت 5 بعد ازطهر بودکه رسیدم.

دوستم خونه نبود و اولین شبی بود که تنها تو خونه مجردی سر می کردم. هم حس بدی وجود داشت هم حس خوب؛ حس خوبش اینجا بود که تونستم خیلی خر خونی کنم بی دردسر. امروز رو با یه دوش گرفتن تموم کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد