روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمرگی های یک دانشجوی مهندسی عمران

خاطرات دوران تحصیل در رشته مهندسی عمران؛ زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

15 دی

ساعت 7 صبح بود که بیدار شدم. صبونه خوردم و یه اسکان چای زمستونه روش کشیدم. ساعت 7:30 خر خونی رو شروع کردم. چاشتگاه بود که با مهندس ***** قرار ملاقات داشتم. امتحانش ختم به خیر شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد