-
برو دیگه
جمعه 22 خرداد 1394 21:45
31 اُم کَی میاد؟
-
برنامه نویسی
چهارشنبه 20 خرداد 1394 14:20
امروز مراقبه مَشتی بود هیچکی هیچی نمیدونست یه خورده صفا کنیم
-
شب امتحان
یکشنبه 17 خرداد 1394 10:07
شبی که گذشت کل ساختمون برقاشون روشن بود و ... بله دیگه شب امتحانه
-
مرغه ماجرا ساز شد
یکشنبه 17 خرداد 1394 07:45
بوی مرغ تبدیل شد به بوی بد سوختگی، تا 6 صبح هر کاری کردم بوی بد سوختگی از خونه نرفت بیرون. 7 کنجاویم گُل کرد و رفتم دیدم دود از آشپزخونه "سلیمان خان" میزنه بیرون... غذاش سوخته و قابلمه اش مثل بشکه قیر شده و داره از سوپاپش دود میده بیرون. بیچاره مرغش مثل زغال شده بود. قابلمه اش هم فکر کنم باید بره واسه اسقاط
-
بوی خوراک مرغ
یکشنبه 17 خرداد 1394 03:10
از استاتیک که برگشتم تا الان (3 صبح) دارم "انقلاب اسلامی" میخونم، اصلاً من از تاریخ خوشم نمیاد هر چی میخونم انگار هیچی نخوندم. ساعت 3 صبحه بوی مرغ کل ساختمون رو برداشته منم دارم دیونه میشم.
-
استاتیک
شنبه 16 خرداد 1394 15:55
امروز ظهر ساعت 1 اولین امتحانمو با " استاتیک" شروع کردم. از 20 واحد 3 واحدش ختم بخیر شد
-
شاهین
چهارشنبه 13 خرداد 1394 21:50
امروز "شاهین چ" رو دیدم. از دوستان دبیرستان. کاردانی فوریتشو گرفته
-
پوریا
جمعه 8 خرداد 1394 00:14
بعد سال ها با یکی از دوستای دبیرستان رفتیم بیرون
-
تشکر و قدردانی از استاد "ن"
پنجشنبه 7 خرداد 1394 15:22
استاد "ن" به دلیل عدم حوصله و انرژی کافی و وافی امتحان عملی رو نگرفتن و به امتحان پایان ترم تئوری اکتفا کردند. جا داره از اینکه وقت و بی وقت ما رو می کشونن دانشگاه تشکر و قدردانی کنم.
-
بازدید کنسل شد
پنجشنبه 7 خرداد 1394 00:46
بازدید از کارخانه سیمان صورت نگرفت. ظاهراً جواب درخواستش هنوز نیومده
-
امتحان عملی استاد "ن"
سهشنبه 5 خرداد 1394 14:28
همین الان به واسطه ی پیامک های دو فقره از دوستان "باب" اطلاع یافتم که پنج شنبه همین هفته رأس ساعت 10 امتحان عملی "نقشه برداری" دارم
-
خوش شانسی
سهشنبه 5 خرداد 1394 13:06
با توجه به اطلاعاتی که از بروبَچ دانشگاه گرفتم کلاس "نقشه برداری" هم امروز تشکیل نشده. چه خوب شد که اومدم
-
رفت و برگشت الکی
دوشنبه 4 خرداد 1394 16:06
کلاس تشکیل نشد و منم وسایلامو کول کردم برگشتم خونه
-
اتمام کلاس ها
دوشنبه 4 خرداد 1394 08:45
امروز دوباره برگشتم *** و دانشگاه. ساعت 11 کلاس "عملیات نقشه برداری" دارم. فردام دو تا کلاس یکی "نقشه برداری" یکم "مصالح ساختمانی" دیگه کلاس ها تموم شدن.این ترم هم با سرکار خانوم "ر" شروع شد با دکتر "ت" تموم شد. آخیش
-
مصالح ختم بخیر شد
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 16:24
امتحان 40 سوالی تستی نمره منفی ختم به خیر شد.
-
میان ترم مصالح
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 06:12
کل 24 ساعت گذشته رو فقط 90 دقیقه خوابیدم واسه امتحان میان ترم "مصالح ساختمانی" ساعت 10 برگزار میشه. خدایا ختم بخیرش کن.واسه یه روز دووم نیاوردم برگشتم خونه. دو فصلش مونده تو جاده میخونم.
-
بازدید می کنیم
سهشنبه 29 اردیبهشت 1394 17:00
یه بازدید علمی دیگه واسه 7 خرداد افتادیم. کارخانه سیمان
-
No اعصاب
سهشنبه 29 اردیبهشت 1394 13:10
یه جلسه دیگه باید واسه "نقشه برداری" کلاس تشکیل بدیم که اعصاب مصاب نداریم.
-
چرت زدن سر کلاس برنامه
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 17:15
کلاس "برنامه نویسی" هم تموم شد. اینقدر خسته بودم که تو کلاس خواب بودم اینقدر فجیع که خودکار از دستم افتاد و یکی دو باری هم با کله سقوط کردم.
-
تاخیر سر کلاس استاتیک
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 14:30
تازه از بازید برگشتیم و با یک ساعت تاخییر رفتم سر کلاس "استاتیک" 10 دقیقه درس دادن و کلاس تعطیل شد. خوب شد لااقل به حضور و غیابش رسیدیم.
-
بازدید تصفیه خانه
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 14:00
ساعت 9:30 تو محوطه دانشگاه منتظریم که بریم واسه بازدید که گوشیم زنگ میخوره شماره رو که می بینم نوشته استاد"ه" جواب میدم و ازم می خوان براشون آمار بگیرم که چه تعداد واسه بازدید میان. بعدش خودشون میان و اتوبوس و سوار شدن و الداستان... برگشتنی پشت فرمون اتوبوس هم یه عکسی انداختیم واسه بعدنا خاطره بشه.
-
یکشنبه-27اردیبهشت
یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 20:18
کلاس های یکشنبه مون تموم شدن و اینکه یه بازدید واسه درس "مهندسی محیط زیست" از تصفیه خانه آب شرب و فاضلاب واسه فردا داریم.
-
جوجه و جمال
سهشنبه 22 اردیبهشت 1394 01:30
"سلیمان" خان بساط جوجه رو به راه میکنه و جوجه به بدن میزنیم و برای بار دوم "جمال" خان رو می ترسونم.
-
کتابخانه
یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 21:11
کلاس "مهندسی محیط زیست" تشکیل نشد. ارائه تحقیقم موندش واسه هفته دیگه.عوضش رفتم کتابخانه
-
پیاده روی تلخ
یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 02:00
"سلیمان" خان اینقدر کنکور خونده که دیگه نا نداره ساعت 12 نصفه شب میاد و پیشنهاد پیاده روی میده و ما هم قبول می کنیم و چای به راه می کنیم و می بریم بیرون پیاده روی می کنیم و می خواییم تو هوای خیلی خنک شبانه چای بخوریم که گرم شیم و متوجه میشیم دوست باهوشمون قند رو فراموش کرده...تلخ صرف شد.
-
تموم شدم
شنبه 5 اردیبهشت 1394 00:57
همان تحقیق هفته ی قبل رو دوباره بازنگری و اضافه کردم. بسی داغون شدیم. فکر کنم دیگر انگشتی از پی تایپ های پی در پی برایمان باقی نمانده باشد. فکر کنم چشمی از پی نگاه های خسته به مونیتور برایمان باقی نمانده باشد. فکر کنم کمری از بس خم و راست شدیم برایم باقی نمانده باشد. فکر کنم وقتی برای خواب برایم باقی نمانده باشد. فکر...
-
نعمت دعوت می شود
سهشنبه 1 اردیبهشت 1394 21:30
امشب یه مهمون باحال داریم ساکن طبقه بالایی؛ اسمش "نعمت" خیلی بچه باحالیه. دعوتش کردیم به صرف خواب. فکر کنم نذاریم تا خود صبح بخوابه بعداً نوشت: تا نزدیکای اذان صبح نذاشتیم بخوابه؛ دیگه داشت کم کم عصبانی میشد و داشت کار به قهر و گیسو کشی می کشید که کوتاه اومدیم و به نعمت خان رخصت خواب دادیم.
-
سر کار بودیم
دوشنبه 31 فروردین 1394 11:30
استاد "ن" که قرار بود کلاس عملیات نقشه برداری رو امروز ساعت 11 تشکیل بِدَن، لطف کردن و ما رو تو باد و طوفان کاشتن و تشریف نیاوردن.
-
فوتبال و والیبال بازی کردیم
یکشنبه 30 فروردین 1394 22:00
امروز بعد کلاس هام که اومدم خونه با یه سری از بچه های طبقه پایین یه دست فوتبال و والیبال زدیم به بدن که اولی رو آخرین بار 6 سال پیش و دومی رو 7 سال پیش بازی کرده بودم.
-
ارائه ی تحقیق بابازاده
یکشنبه 30 فروردین 1394 17:30
" بابا زاده " که یادتون هست؟ ایشون قرار بود تحقیشون رو ارائه بدن اما به علت ترس و استرس شدید از انجام این کار خودداری کردن و استاد محترم هم بهشون گفتن که هفته بعد حتماً باید ارائه بدی نکنه یه موقع جیم بزنی؟!