-
پروژه ریاضی
سهشنبه 27 آبان 1393 12:23
آقا بلاخره تونستیم پروژه نیم نمره ای ریاضی رو بعد یه ماه تحقیق و دربه دری انجام بدیم و نیم نمره رو بگیریم. حلالمه یه جورایی تو مایه های شیر مادر
-
همبرگر
یکشنبه 25 آبان 1393 01:40
ساعت 1 صبح داریم همبرگ درست می کنیم
-
نظافت کاری می کنیم
سهشنبه 20 آبان 1393 23:44
امروز روز نظافت خونه بود، خونه رو مثل دسته گل کردم بعلاوه اینکه کل راه پله های ساختمون رو شستم. عجب همسایه های تنبلی داریم ما. انگار هیشکی احساس مسئولیت نمیکنه. باشد که رستگار شوند.
-
استاد "ص"
سهشنبه 20 آبان 1393 23:36
استاد ریاضی امروز اولین غیبت خودشونو بدون اطلاع قبلی و با نیم ساعت سرکار گذاشتن ما روی صندلی های کلاس، به ثبت رسون. باشد که تکرار نشود.
-
دکتر محمد...
دوشنبه 19 آبان 1393 23:39
رفتم کتابخانه؛ به مسئول کتابخونه که یه دانشجو تشریف داشتن میگم شرایط عضویت و... آخر سر بعد اینکه یه سری فرم و برگه انتخاب واحد رو ازم گرفتن میگه عکس4*3 بهش میگم عکس همرام نیست و یه عکس دارم که روش مهر زدن " دکتر محمد ..." میشه استفاده کرد یا نه؟ برگشته میگه اسم خودته روش!!! به نظرتون چی کار باید می کردم؟
-
یه روز عجیب
دوشنبه 19 آبان 1393 23:19
دم دم های صبح بود که از خواب پا شدم؛ صبونه نیم مشتی بر بدن زدم و به طرز نا معلومی دوش گرفتم. همسایه طبقه پایینی اومد و گفت فشار آب کم شده و منم اعلام بی اطلاعی کردم. چند دقیقه بعد خونه رو به مقصد دانشگاه ترک کردم؛ ساعت اول زبان خارجی بود و خیلی عادی گذشت اما ساعت دومی "اخلاق اسلامی" بود که ماجرای جالبی اتفاق...
-
سم مار یا زهر مار؟
شنبه 17 آبان 1393 23:56
غیبت استاد فرصت مناسبی شد که زحمت های یکی از دوستان رو یکی دو باری بود که نسبت به بنده لطف داشتن و بزرگوار کردن، جبران کنیم و شام دعوت کنیم. اما انتظار ما چیز دیگه ای بود علی رخم قبولی دعوت ما و خوش حال فوق العاده اش اجازه نداد آشپزی کنیم و خودش همه کارها رو انجام داد و سرتون رو درد نیارم معلوم بود که میترسید و به...
-
جیم زدن استاد
شنبه 17 آبان 1393 23:33
استاد محترم "رسم فنی و نقشه کشی ساختمان" امروز رو جیم زدن. فکر کنم سومین جلسه اس که جیم زدن و یادم باشه هفته بعد بهشون بگم یه جلسه دیگه جیم زدن مساوی با حذف!!!
-
نمی رسم
پنجشنبه 15 آبان 1393 19:24
و همچنان از برنامه ام عقبم...
-
اولین برف امسال
چهارشنبه 14 آبان 1393 19:19
اول صبح با دوستم خونه رو به مقصد دانشگاه تو *** ترک کردیم. جاده خیلی خطرناک بود. هم مه بود هم برف و یخبندان مسیر یه ساعتی رو سه ساعت رفتیم. ناهار رو تو خونه ی مجردی خوردیم و برگشتیم. الان خیلی خسته ام. کاش می شد 24 ساعت خوابید.
-
تعطیلات شد
یکشنبه 11 آبان 1393 23:06
استاد "الف" لطف کردن و امروز رو زود تعطیل کردن. یه چشم به هم زدن ترمینال بودیم. شام رو پیش خونواده خوریم.
-
یه روز متفاوت
شنبه 10 آبان 1393 07:17
ساعت 7:10 دقیقه صبح روز شنبه اس.دیشب بارون اومده و الان هوا خیلی لطیف و البته سرد شده. امرزو دو تا کلاس دارم و فردام یکی دیگه، چارشنبه هم یه کلاس فیزیک1 دارم که استاد محترم فرمودن کلاس دیگه عقبن، کلاس شما رو کنسل می کنم به جاش واسه اونا میان کلاس که به شما برسن. یعنی فکر کنم خوش ترین خبری بود که می تونستم تو این ترم...
-
تعطیلی
جمعه 9 آبان 1393 21:37
هفته آینده 5 روز آف خواهم بود... هورا
-
دبیر ریاضی
جمعه 25 مهر 1393 22:40
دیروز عصر به اتفاق دوستم رفتم دبیرستانی که تا سال سوم اونجا میخوندم واسه اینکه از دبیر ریاضی یه سوال بپرسیم. منتظر شدیم زنگ بخوره سوالمون رو بپرسیم که چند دقیقه ای طول کشید. دبیر محترم ریاضی اولش که گفتم عمران میخونیم کلی فخر فروخت که این مسئله باید واسه شما مثل آب خوردن باشه و بعدش که یه ربع روش فکر کرد و یه صفحه A4...
-
آشپزی افتضاح
دوشنبه 21 مهر 1393 22:30
تا لنگ ظهر که خوابیدم؛ بعدشم دوش گرفتم و ساعت 2 بعد ازظهر فهمیدم که به ناهار احتیاج داریم. شروع کردیم دو تایی آشپزی کردن و ماکارونی درست کردیم که شانس آوردیم ما رو نکشت و چند روزی نا کوکمون کرد. خُب حتماً شنیدین که میگن آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک.
-
استاد فارسی
یکشنبه 20 مهر 1393 22:28
صبح کلاس نداشتم؛ عصر هم کلاس فارسی داشتیم با استاد "الف". خیلی استاد با حالیه.
-
کلاس تشکیل نشد
شنبه 19 مهر 1393 13:49
امروز طبق معمول داشتم تو به سمت کلاس می رفتم که تو بورد زده بودن کلاس های آقای "س" روز شنبه مورخ 93/07/19 برگزار نمی شود. بسی حال کردیم و درود و رحمت فرستادیم زدیم به سمت سایت و فرصت مناسبی شد که دستی به سر و صورت وبلاگ هایمان بکشیم. عصر هم باید برم یه سری کتاب بگیرم.
-
یک هفته گذشت
جمعه 11 مهر 1393 22:39
یه هفته گذشته و کلی تلخی و شیرینی؛ اوایل سخت میگذشت اما بحمدالله عادت کردیم. اتفاق جالب دیگه انه که آشپزیم در حد تیم ملیه و خودم نمی دونستم. سه روزش شام و ناهار به لطف دوست عزیزم همبرگ خوردیم که این نیز خود پدری از دستگاه گوارشمان درآورد. کمتر از 12 ساعت دیگه دوباره به *** برمیگردم.
-
سایت دانشگاه
سهشنبه 8 مهر 1393 10:39
چند روز از استقرار ما تو شهر جدید میگذره کلاس ها رو طوری گذاشتن که باید تا پنجشنبه هر هفته زندگی مجردی داشته باشیم. دومین روزیه که از سایت دانشگاه استفاده می کنم و امروز فرصت مناسبی بود که وبلاگ رو به روز کنم.و یکی دو خط بنویسم. تا برگشتن به خونه و گذاشن خاطرات شکیبا باشید.
-
اسباب کشی
پنجشنبه 3 مهر 1393 15:27
هر کدوم با ماشینی پر از وسایل عازم شهر جدید شدیم. جناب صاب خونه یک ساعت ما رو جلو در کاشتن تا بلاخره سرو کله شون پیدا شد. هر کاری کردیم از پول پیش و اجاره کم نکرد. وسایل ها رو گذاشتیم و قفل کردیم و اومدیم تا روز شنبه صبح بریم مرتب کنیم ظهر شنبه هم هم کلاس داریم. وضعیت اینترنت خونه جدید هنوز معلوم نیست به احتمال خیلی...
-
انتخاب واحد
یکشنبه 30 شهریور 1393 17:48
اول صبح رفتیم نظام وظیفه کارای دوستمو انجام دادیم برگشتیم دانشگاه اونم ثبت نامش تموم شد. انتخاب واحد کردیم و رسماً از سه شنبه همین هفته کلاسامون شروع میشه. با آقای "ن" هم که همون صاب خونه باشه صحبت کردیم واسه خونه که اجاره اش کنیم. ولی خونه اصلاً اون قیمتی که میگی نمی ارزه؛ دلیلشم منطقه شه. ولی خب مجبور...
-
خونه گرفتن
شنبه 29 شهریور 1393 23:55
امروز با یکی از دوستای دوران دبیرستان رفتیم دانشگاه. یه سری کار ثبت نام داشت که یه خورده اش موند واسه فردا. یه خورده ام دنبال خونه گشتیم. اجاره کردن خونه تو این دوره زمونه اونم واسه پسر مجرد جماعت خیلی سخت شده امروز یه ساعت دنبال خونه بودیم داغون شدیم چون یا قیمت ها بالا بود یا به مجرد نمی دادن یا پسر نمیخواستن یا...
-
ثبت نام در رشته مهندسی عمران
شنبه 22 شهریور 1393 15:16
صبح زود رفتم شهر *** رفتم دانشگاه واسه ثبت نام. خیلی خوب تحویل گرفتن؛ یه سفته 1 میلیونی هم ازم گرفتن که اصلاً نفهمیدم واسه چیه! کاربر پلیس+10 شون یه دفعه الکی الکی فرستاد دانشگاه که الا و بلا این گزینه دیپلم رو تیک نزدن هر چی بهوشن گفتم من پیش دانشگاهی هم خوندم دانشجوی انصرافی ام دیگه چطور ممکنه دیپلم نداشته باشم تو...
-
انصراف از دانشگاه پیام نور 2
پنجشنبه 20 شهریور 1393 14:25
صبح زود رفتم دانشگاه آقای "امور دانشجویی" اتاق خودشونو قفل زده بودن با دوستان "کارشناس آموزش" گپ میزدن. پیداشون کردم و برگه ها رو برام امضاء زدن. رفتم یه امضاء از آقای "امور مالی" بگیرم که گفتن این که مهر و امضاء سرپرست دانشگاه رو میخواد و ایشون هم تشریف ندارن یکشنبه برمیگرن. من که دیگه...
-
انصراف از دانشگاه پیام نور 1
چهارشنبه 19 شهریور 1393 13:08
امروز صبح رفتم واسه انصراف و تسویه حساب و لغو معافیت تحصیلی و... تا بتونم تو رشته جدید تو یه شهر دیگه ثبت نام کنم. کارای کاغذ بازیش تموم شد و متاسفانه آقای "امور داشنجویی" امروز تشریف نداشتن که برگه ها رو برام امضاء بزنه. انصراف رفت واسه فردا.
-
سالی که نکوست...
سهشنبه 18 شهریور 1393 15:42
امروز صبح رفتم با دانشگاه و محوطه اش که تو یه شهر دیگه اس آشنا بشم و آمار مدارک و زمان ثبت نام رو بگیرم. دانشگاهش خوبه و اما یه مشکلی داره اونم اینه که به دانشجویان برادر خوابگاه نمیدن. یعنی مجبوریم مسیر 200 کیلومتر رو هر روزی که کلاس داریم، برم و بیام؛ یا فوق اینه که هم خونه پیدا می کنیم و خونه می گیریم. هزینه اش که...